من بدون آن چیز

داشتم بخشی از سخنرانی واکین فینیکس بعد از دریافت جایزه اسکار برای نقش بهترین بازیگر اصلی مرد در فیلم جوکر ۲۰۱۹ را نگاه می‌کردم.

یک جمله‌ی آن توجهم را جلب کرد. در مورد فیلم و سینما و زندگی خارق العاده ای که برایش به ارمغان آورده صحبت می‌کرد. گفت “نمی‌دانم بدون آن چی می‌شدم“.

به این فکر کردم آیا من می‌توانم در مورد چیزی، چنین حرفی بزنم؟

اگر نمی‌توانم، پس من بدون آن چیز، اینی شدم که الان هستم. چیزی شبیه آنچه که فینیکس از آن می‌ترسید: زندگی بدون سینما.

وقتی فینیکس از آن زندگی خارق‌العاده صحبت می‌کند، یاد رویارویی‌اش با گلادیاتور (ماکسیموس) می‌افتاد و بسیاری چیزهای دیگر که به ذهن من نمی‌رسد.

اگر آن چیز (فیلم و سینما) وجود نداشت، چنین تجربه‌ خارق‌العاده‌ای هم وجود نداشت که یاد آن بیفتد. آن بخش زندگی‌اش با چیزی دیگر پر می‌شد؛ احتمالاً با چیزی عادی و پیش پا افتاده.

وقتی فینیکس از آن زندگی خارق‌العاده صحبت می‌کند، یاد تنهایی کاراکترش تئودور  در فیلم Her می‌افتد و آن ماجرای عشقی غیرعادی.

اگر آن چیز وجود نداشت،چنین تجربه و خاطره‌ای نداشت.  آن بخش حافظه‌اش با چیزی دیگر پر می‌شد.

این را در مورد تمام فیلم‌ها و زندگی خارق‌العاده‌ای که از آن حرف می‌زند می‌توان گفت.

ذهن و حافظه ما با چی پر شده؟ چقدر چیزهای خارق‌العاده در آن هست؟

گاهی هر چقدر حافظه‌مان را پر می‌کنیم، جایی در آن است که پر نمی‌شود؛ خالی‌تر می‌شود. وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم، نمی‌توانیم از یک زندگی خارق‌العاده حرف بزنیم. انگار زندگی‌مان خالی بوده. زندگی‌مان خالی بوده است.

 

1 دیدگاه دربارهٔ «من بدون آن چیز»

  1. من فکر می‌کنم اگر کتاب نمی‌خوندم نمی‌دونم بدون آن چی می‌شدم ( فعلا در مورد کتاب این نظر رو دارم، هر چند زیاد کتاب نخوندم ولی با همان تعداد کم، کشف‌های زیادی داشتم.)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *