درباره کلمات؛ مثال: ماموریت، رسالت یا مسئولیت

پی‌نوشت: داشتم یکی از پست‌های وبلاگ یکی از دوستان را نگاه می‌کردم. رسیدم به یک کلمه: رسالت فردی. موضوعی به ذهنم رسید دوست داشتم در مورد آن صحبت کنم.

بیشتر دوست دارم آنچه در ذهنم دارم را جایی پیاده کنم. نمیدانم ارزش خوانده شدن دارد یا نه.


به نظرم کسی که ذهن تیز، شفاف و توانایی دارد، به معنی واقعی کلمات اهمیت می‌دهد.

هر چقدر هم بیشتر مطالعه یا فکر کنیم، احتمالاً کلمات بهتری را برای انتقال مفاهیم ظریفی که در ذهن داریم به کار می‌گیریم.

کسانی هم که کلمات کمتری در یک کانتکست و فضای مشخص دارند، اساساً درک پایین‌تری دارد و لزوم یا حساسیت این موضوع را هم درک نمی‌کنند. آنها با همان کلمات کمتر، کارشان را راه می‌اندازند. آنها مفاهیم محدودی که در ذهن دارند را به کلمات محدودی که بلد هستند نگاشت می‌دهند.

اجازه بدهید مثالی که همین الان به ذهنم رسید را بگویم.

کسی که یک شمای کلی و ناواضح از حیوان چهارپای زیر را در ذهن دارد، ممکن است کلمه سگ، گربه ، پلنگ و .. . را برای آن به کار ببرد.

ولی کسی که دقیقاً تصویر یک سگ از نژاد “لابرادور رتریور” را به صورت شفاف در ذهن دارد، به آن پلنگ یا سگ یا حتی سگ گلدن رتریور نخواهد گفت. چنین کسی برای اشاره به این نوع سگ دقیقاً کلمه “لابرادور رتریور” را به کار خواهد برد.

چنین شخصی ممکن است بتواند ساعتها در مورد این نژاد خاص رتریور و تفاوت آن با گلدن و بقیه نژادهای رتریور یا سگ‌ها یا گربه‌سانان یا حیویانات دیگر صحبت کند.

مثال: رسالت، ماموریت و مسئولیت

من رسالت و ماموریت فردی و شخصی را نمی‌فهمم.

رسالت هم خانواده مرسوله و رسول و ارسال است. وقتی از رسالت حرف می‌زنیم، تلویحاً به ارسال یک مرسوله به یک رسول از جانب یک مرسل (اسم فاعل رسل) اشاره می‌کنیم.

همچنین وقتی می‌گوییم ماموریت، انگار یک آمر، ماموریتی را به ما امر کرده و ما مامور تحقق آن هستیم.

به جای این دو کلمه، من کلمه responsibility را ترجیح می‌دهم (که به مسئولیت ترجمه شده). آن هم با تعریفی که یالوم از سارتر نقل می‌کند (در فصل مسئولیت از کتاب روانشناسی اگزیستنسیال؛ کتابی که به نظرم هر کسی لازم است آن را بارها و بارها بخواند).

من مسئول زندگی خودم هستم یعنی من آن را خلق می‌کنم، آن را تالیف می‌کنم (این کلمات را خانم دکتر سپیده حبیب در ترجمه کتاب به کار برده).
مسئولیت یا responsibility به تعبیر سارتر یعنی the uncontested author of an event or a thing
برای شرح بیشتر این مفهوم می‌توان از جوانب مختلف این کلمه را شکافت. برای مثال می‌توان به نحوه ساخت آن (response + ability) یا تاریخچه و اتیمالوژی آن پرداخت.

به هرحال با این مفهوم پردازی، نگاه ما به درون خواهد بود؛ نه به یک آمر یا مرسل.
نمی‌توان گفت کسی که تمام زندگی خود را تلف کرده و هیچ کاری نکرده به رسالتی عمل نکرده یا ماموریتی را به انجام نرسانده. هر چه هست مخلوق انتخابهای اوست (به علاوه تمام اجبارهایی که در زندگی او وجود داشته). به عبارتی این شخص یک حلقه از زنجیره عواملی بوده که منجر به پدید آمدن چنین نتیجه‌ای (یا خلق آن) شده.

الان نمی‌خواهم درباره مفهوم کلمه مسئولیت صحبت کنم. برای مفهوم پردازی آن لازم است نظریات فلاسفه و دانشمندان زیادی را بخوانیم.

چیزی که الان مدنظر من است این است که اولاً کلمات عقبه و بار معنایی زیادی را با خود حمل می‌کنند. دوماً انتخاب یک کلمه خاص، بخشی از نگاه و نظام و مدل ذهنی من را افشا می‌‌کنند.

از طرفی  هر کلمه‌ای، خویشاوندان و همسایگانی دارد. برای مثال رسالت، خویشاوند کشف است. اما مسئولیت، با خلق و اراده و تصمیم همسایه است.

در نتیجه کسی که به رسالت باور دارد، دنبال کشف آن در جایی بیرون از خود می‌رود. برای همین ممکن است منبع یا کتابی را بسیار جدی بگیرد. اما کسی که از مسئولیت حرف می‌زند، سهم خود را پررنگ تر می‌بیند.

کسی که کلمه رسالت یا ماموریت را به کار می‌برد، احتمالاً نگاهی شبه مذهبی به دنیا دارد و خود را قطعه‌ای از یک پازل طراحی شده می‌پندارد.

اما کسی که کلمه مسئولیت را به کار می‌برد، دید بسیار متفاوتی نسبت به ذات هستی دارد.

سگ و رسالت فردی

تا الان درباره دو موضوع صحبت کردم: مثال سگ و مثال رسالت.
اجازه بدهید این دو تا را به هم ربط بدهم.
بسیاری از مفاهیم و چیزها در ذهن ما، مانند آن سایه سگ یا یک تصویر بلور مانند تصویر زیر هستند:

مفهوم پردازی نشده و blurry
آنقدر مبهم و نامفهوم هستند که می‌توان آنها را به کلمات زیادی (در مورد مثال بالا: درخت، قارچ، چتر و …) نگاشت کرد.
به همین دلیل است که ممکن است کسی برای مفهومی که در ذهن دارد، کلمات نادقیق و اشتباهی مانند رسالت، ماموریت، وظیفه، تکلیف و … را انتخاب کند.
این موضوع بسیار مفصل است اما بهتر است بیشتر از این حرف نزنم. احتمالاً همین توضیحات برای انتقال مفهومی که در ذهن داشتم کافی است. امیدوارم کافی باشد.

13 دیدگاه دربارهٔ «درباره کلمات؛ مثال: ماموریت، رسالت یا مسئولیت»

  1. علی رضا احمدیان

    با سلام و احترام خدمت دوستان عزیز که دغدغه های از این جنس دارند. اتفاقاً من فردا در قالب کانون ارزیابی که شرکت برامون ترتیب داده می خواست آمادگی قبلی داشته باشم و رسالت و ماموریت و جشم انداز و برنامه های خودم رو مثل یک شرکت بنویسم. سرچی کردم تا با رویکرد های دیگران در این خصوص آشنا بشم که با وبلاگ شما مواجه شدم . من بین کلمه رسالت و ماموریت مردد بودم . ولی مثل شما فکر می کنم هر دوی اونها چیزی هستند که از طرف دیگری یا بالادستی دیگر (فارغ از بحث های مذهبی) به عهده آدم گذاشته میشه . مسئولیت هم همینطور هست . از جانب کسی به آدم محول می شه و برای انجامش اختیار داده میشه و همچنین در انتها باید بابتش پاسخگو بود.
    اگر از باب مذهبی بخواهیم به قضیه نگاه کنیم بابت رسالت و ماموریت بازخواست و پاسخگویی وجود نداره . یعنی به پیامبران گفته میشده شما فقط بشارت بدهید و خوب و بد و دستورات خداوند را به مردم بگویید.
    از طرف دیگر مسئولیت از نگاه مذهبی در واقع همان چیزی است که به عهده انسان گذاشته شده و بابتش ارزیابی و بررسی میشه و جزا و پاداش دریافت می کنه .
    من هم انتخاب کلمه مناسب موندم . انتخاب کلمه مناسب به جهان بینی هر فردی مرتبط میشه .
    با برخی نگاه های مذهبی ما نمی تونیم راساً برای خودمون رسالت و ماموریت و مسئولیت انتخاب کنیم .
    با نگاهی نو اندیشانه ولی با ریشه های مذهبی فکر میکنم بهتره به جای رسالت ، ماموریت یا مسئولیت فردی ، از کلمه من که هستم و میخواهم چه کنم استفاده نماییم .
    یا من میخواهم که باشم و چه کنم .
    البته بین 2 پیشنهاد بالا نیز کلی اختلاف نگرش جهانبینی وجود داره .
    منظورم بین کلمه من که هستم و من میخواهم که باشم هست .
    با جهان بینی من که مقداری جبر و تقدیر از پیش تعیین شده در اون وجود داره ، انتخابم جمله من که هستم و میخواهم چه کنم مطلوب تر هست .
    از مصاحبت با شما دوستان عزیز لذت بردم .

  2. انتخاب کلمه برای توصیف یک واقعیت بیرونی یا ذهنی، به نوعی “مدل سازی” است.
    در مورد مدل ها، مهم نیست که چقدر انتزاعی، غیردقیق یا غلط هستند، چون همونطور که میدونیم، همه مدل ها غلط هستند ولی بعضی از آن ها مفیدند
    بنابراین میتونیم بپذیریم که برای یک رویداد، کلمات مختلفی انتخاب بشن و همه اون ها در راستای هدف خودشون مفید باشن.
    درباره مثال خاص رسالت و مسئولیت، توصیف خیلی خوبی داشتی ولی من وقتی که از هماهنگی فعالیت های زندگی در طول چند سال در راستای یک هدف مشخص صحبت می کنم، به کار بردن عبارت
    “انتخاب رسالت فردی برای خود” رو مفیدتر میدونم از “تعیین مسئولیت فردی”
    همونطور که گفتی، یک رسول با رسالت مشخصی به دنیا فرستاده میشه (یک امر مذهبی که لزوما قابل درک با منطق و عقل نیست). وقتی که از “تعیین” رسالت فردی برای زندگی خودمان حرف میزنیم، در واقع چنین تصویری در ذهنمان نقش می بنده. یک امر ماورایی که خودمون بر دوش خودمون میگذاریم و هیچ توجیه منطقی و بهانه عقلانی برای نقض اون پذیرفته شده نیست.
    اما مسئولیت که از ریشه سوال و پاسخگو بودن در مقابل دیگران است. ما مسئولیت های مختلفی در قبال دوستان، خانواده، جامعه و … داریم، بدون اینکه خودمون این مسئولیت ها رو انتخاب کرده باشیم. فقط میتونیم مسئولیت پذیر باشیم یا نه.
    بطور خلاصه، اگر هدفمون این باشه که برای کل زندگی یک قطب نما داشته باشیم، رسالت فردی مفیدتر از مسئولیت فردی خواهد بود. چون مسئولیت در قبال دیگران تعیین میشه و متعدد است.

    1. علی در مورد صحبتت اختلافاتی داریم اما به نظرم اهمیت زیادی نداره یا شایدم نشه اینجا با دقت کافی به همه این موضوعات پرداخت.
      نکته تکمیلی که مایلم بهش اشاره کنم اینه که تعریف من از مسئولیت ( یا همونطور که در متن پست روش تاکید کردم responsibility ) کاملاً درونیه اما تو مرتبطش کردی به دیگران.

      1. هیوا نظر بالا رو نخوندم اما پاسخ تورو خوندم
        خلاصه حرف خودم رو می زنم
        ما نمی تونیم بگیم تعریف خودمون از فلان واژه مدنظر هست
        responsibility = مسئولیت که خوب هم ترجمه شده در هر دو زبان اشاره به مورد سوال واقع شدن از بیرون یا درون داره
        رسالت هم میشه اینطور انگاریده بشه که فردی که خودش رو رسول می دونه، به اصطلاح خودت سعی در رسوندن مرسوله ای داره که می تونه از بیرون از خودش یا حتی از درون خودش نشات گرفته باشه
        بنابراین چنانچه مسئولیت می تونه نشان از انگیزه و اساس درونی داشته باشه، رسالت هم چنین هست.
        موضوع دوم بار هیجانی، فرهنگی و امثال اینهاست که سوار بر واژه هستن و گاه از جامعه ای به جامعه ی دیگه، و یا حتی از زمانی به زمان دیگه متفاوت می تونن باشن
        (مثل ناموس که در گذشته به معنای هرآنچه با ارزش است و البته در معنایی دیگه به مفهوم ناز کردن بوده و حالا فقط شده خار مادر!!)
        این وجود داره و نویسنده ی هوشمند با توجه به زمینه ای که داره توش “ایراد کلام” می کنه می کنه لازم هست واژه ی مناسب رو انتخاب کنه
        به عمد ایراد کلام رو استفاده کردم که به دو نکته اشاره کنم
        ۱٫ مناسب نیست گرچه درسته: مطلب می نویسه یا بسیاری جایگزین دیگه میشه آورد. پس کانتکست مهم هست. من اگر در مورد فلسفه متن می نوشتم الان حتما از همون واژه استفاده می کردم
        ۲٫ نشانگر زمینه ی فکری و جهانبینی فرد هم می تونه باشه چنانچه می دونی من هرچند بی سوادم ولی دوست دارم فلسفه رو
        هردورو خودت گفته بودی البته
        و نکته آخر: رسول برای من هم بار مذهبی (دینی) داره اما مطمئن نیستم برای همه چنین باشه. مثال: شیخ در قم مستقیما اشاره به آخوند، طلبه و اینا داره اما تو مناطق عرب نشین مثل اهواز معنای خیلی متفاوتی داره و لزوما آخوند منطور نیست
        (مثل ویس هام طولانی 🙂 )

        1. میفهمم چی میگی و موافقم باهات
          اما کانتکست اینجا کمی متفاوته
          یه بخشی از من که دوست داشت بپره به یکی یا نق بزنه
          با یه بخشی که سعی میکنه منطقی حرف بزنه و فرهیخته به نظر برسه و از این صحبتها
          این دو بخش متحد شدن
          در نتیجه با ظاهر منطقی نق زدم و پریدم به یه عده
          که از این نوع کلمات استفاده میکنن
          طیف گسترده ای هم هستن
          بخشی شون از قانون جذب حرف میزنن فکر میکنن مرکز جهان هستن و رسالتی روی دوششون هست در حالیکه از پس خودشون هم بر نمیان
          بخشی شون توهم اراده مطلق دارن فکر میکنن هر کاری که بخوان میتونن بکنن
          یه بخشی شون فکر میکنن خیلی پر هستن و راز نهایی رو کشف کردن در نتیجه به بقیه هم خبر بدن (رسالتشون اینه)
          شاید این تو در این فضایی که گفتم نچرخیده باشی برای همین برات ملموس نباشه
          البته امیدوارم خارج از این فضا هم محتوای این نوشته (اهمیت کلمات) خیلی اشتباه نباشه

  3. این رو یادم رفت بگم قبلاً کتاب رو خونده بودم و دفعه دوم پادکست رو گوش می دادم به خاطر اون گفتم اول مریضی جملات اروین یالوم جلوم رژه می رفتند بعدش پادکست رواق رو گوش می دادم مثل اینکه podcast addict نیاز به VPN داره پادکست کستر دیگه ای رو می شناسی که خودت استفاده کنی در مورد PDF reader چی رو پیشنهاد می کنی می دونن آدم های مثل تو تو این چیزها دقیق می شوند مجدداً ممنون

    1. من از برنامه Foxit reader (نسخه ) استفاده میکنم. خوبیش اینه که امکان هایلایت و نوت برداری و … رو بهم میده.
      دو سه تا اپ مربوط به پادکست رو هم دارم ولی الان اسمشون یادم نیست. در کل مدتیه پادکست کم گوش میدم (بر خلاف سالهای پیش)
      – راستی محمد حسن پیشنهاد میکنم کمی از نقطه و ویرگول و اینتر استفاده کنی. خوندن صحبتهات رو راحت تر میکنه (امیدوارم گفتن همچین چیزی بی ادبی نباشه و ناراحتت نکنه).

      1. محمد حسن بهرامی

        سلام، اتفاقاً خوشحال هم شدم و مطمینا همه جا پانکچواشن استفاده خواهم کرد.
        من قبلاً هم گفتم با پادکست رابطه خوبی دارم، خیلی از این Podcast Addict استفاده می کردم الان VPN می خواهد! نمی دونم دیگه این چه مشکلی داشت؟
        اون عکس هایی که گفتم تو خودت هم گذاشتی تو سایتت زیاد گشتم، هنوز پیدا نکردم، اگه تو سایت خودت راحتی پیدا کنی برام، ممنون میشم (منظورم سایت زبانت هست.)
        می دونم آینده رسانه ، صوتی تصویری هستش و خیلی دوست دارم youtube رو نگاه کنم اما به خاطر مشکل CVS که دارم، نمی تونم خیلی به مانیتور نگاه کنم دو تا اپیزود رو تبدیل کردم به صوتی و دارم گوش می دهم.
        نمی دونم همچنین اپلیکیشنی هست که ویدیوی یوتیوب رو به صورت صوتی پخش کنه؟
        دیگه قرنطینه هست دیگه زیاد نوشتن و مزاحمت من رو ببخش
        ممنن

        1. سلام
          راستش نمیدونم کدوم عکسهارو میگی
          منم الان دسترسی خوبی به اون مطالب ندارم.
          – برای پیدا کردن اپلیکیشنی که گفتی هم میتونی سرچ کنی. مطمئنم در چند دقیقه به نتیجه خوبی میرسی

  4. سلام کتاب روانشناسی اگزیستنسیال اروین یالوم رو پادکست رواق روایت کرده از پنج اسفند خونه موندم مریضی سختی گرفته بودم به طوری که کل زندگیم جلوی چشم هام رژه می رفتند و حرف های اروین یالوم جلوی من مانور می دادند بعد یهویی یادم افتاد این پادکست رواق رو گوش بدهم با اون حال بد که چند ساعت یک بار تب و لرز سختی داشتم و نفسم در نمی آمد و بدنم خستگی سنگینی داشت بعضی اوقات که مسکن ها عمل می کرد این پادکست رواق رو گوش می دادم شاید یکی از تجربیات عجیبی بود که تا حالا داشتم. آدم ناامیدی رو تجربه می کنه که وحشتناکی مخصوصاً اگه مرگ رو نزدیک ببینه اون وقته که جمله به جمله کتاب رو با دل و جان درک می کنه از این همسایه کلمات خیلی خوشم آمد هیوا جان یه عکسی تا سایت forever داشتی که یکی مبهم بود و دیگری حالت پازل بود البته من این رو تو Mooc دیدم learn how to learn که یکی می خواد بیگ پیکچر رو بگه دیگری یادگیری جزیی، اون رو می خواستی به. یکی بفرستم هر چقدر تلاش کردم پیدا نکردم تو Mooc هم پیدا نکردم می تونی کمکم کنی همچنین اون کتاب رو دارم می خونم IFS به نظر جالب میاد حالا بایستی بیشتر جلو برم تا کتاب بگیره منو، حقیقت هنوز نگرفته ، تشکر

    1. سلام محمد حسن
      – تجربه سختی بوده. خوبه که اون مریضیه رفع شد.
      – راستش من دوره اون اون کورس رو دیدم (احتمالا چهار پنج سال پیش). الان اون بخشی که میگی یادم نیست.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *